وقتی به این سوال که چطور شخصیتهای شرور داستانی خلق کنیم، فکر کردم اولین شخصیتی که در ذهنم نقش بست هانیبال لکتر بود. همان روانشناس و قاتل سریالی که بهترین عضو بدن قربانیانش را برمیداشت تا با آن یک غذای عالی بپزد!
اول باری که با هانیبال آشنا شدم در داستان سکوت برهها بود. در آنجا هانیبال به دام افتاده و اسیر شده بود اما آشنا شدنش با یک افسر جوان F.B.I به نام کلاریس استرلینگ باعث میشود بتواند از نو با دنیای بیرون ارتباط برقرار کند و راهی برای فرار بیابد.
هانیبال یکی از شخصیتهای شرور داستان است که گاهی به کلاریس کمک میکند و گاهی هم او را میفریبد. اما در هرحال یک شخصیت شرور است. آدم پلیدی که از انجام هیچ کاری ترس ندارد و با این حال قوانین و شیوۀ خاص خودش را اجرا میکند. بهنظرم این نکتۀ مهمی است؛ شخصیتهای شرور صرفاً یک مشت کلهخراب ناهمنوا نیستند که بخواهند همه چیز را به آتش بکشند و قهقههای مستانه سر بدهند. شخصیتهای شرور در دنیایی متفاوت با قوانین مجزا زندگی میکنند. تنها مشکل آنها هم انگار این است که نمیتوانند با قوانین دنیای آدمهای عادی بهویژه شخصیت اصلی و قهرمان داستان هماهنگ بشوند و برای رسیدن به آنچه خواستارش هستند راهی متفاوت در پیش میگیرند.
آیا شخصیت شرور همان آنتاگونیست است؟
میتوان اینطور گفت که:
شخصیت شرور معمولاً نقش آنتاگونیست را در داستان ایفا میکند اما لزوماً تمام آنتاگونیستها شخصیتهای شروری نیستند.
برای روشن شدن این ماجرا بهتر است ابتدا کمی با آنتاگونیست آشنا بشویم.
هر داستانی یک شخصیت اصلی دارد؛ همان کسی که داستان دربارۀ اوست. این شخصیت برای رسیدن به یک هدف مشخص دست به کنشهایی میزند و اساس داستان را شکل میدهد.
از آنجایی که هر زمان شخصی اراده کند کاری انجام بدهد از زمین و زمان برایش میبارد، در داستان هم شخصیت اصلی ما بهمحض اینکه تصمیم میگیرد کاری انجام بدهد یک مشت موانع و مشکلات سر راهش سبز میشود. تمام مشکلاتی که راه شخصیت اصلی را سد میکنند زیر سر آنتاگونیست است. این شخصیت دقیقا همان کسی است که جلوی تلاشهای شخصیت اصلی را میگیرد و هرچه رشته است را پنبه میکند.
البته آنتاگونیست لزوماً قرار نیست یک شخص باشد. آنتاگونیست میتواند در قالب 2-3 شخص مختلف ظاهر بشود و یا کلاً شخص نباشد!
گاهی کاراکترها خودشان راه خودشان را سد میکنند و مانعی که باید از آن عبور کنند درون خودشان لانه دارد. برای مثال ضعفهای درونیشان.
پس شخصیتی که بهعنوان آنتاگونیست درمقابل شخصیت اصلی قد علم میکند، حتی با اینکه ممکن است نیتش خیر باشد و بخواهد شخصیت اصلی را از خطر دور کند، مجبور است دست به کارهایی بزند که جلوۀ خوشی ندارد. اما داستانش با شرور به تمامی متفاوت است. چراکه جدای از آنتاگونیست، هر شخصیت دیگری در داستان میتواند شرور باشد. حتی خودِ شخصیت اصلی!
شخصیتهای شرور داستانی همان کسانی هستند که جهان را به آتش میکشند!
شخصیت شرور، همانطور که از نامش پیداست، برای پیش بردن اهدافش از شر و بدی کمک میگیرد. نانسی کرس در کتاب شخصیتپردازی پویا برای توصیف چنین شخصیتی از تعریف زیر استفاده میکند:
«او شخصیتی است که برپایۀ انگیزۀ سوء شخصی، عالمانه و عامدانه، درصدد است به شخص دیگری صدمه بزند، او را بکشد یا غارت کند.»
اصول اولیۀ شرورِ جذاب بودن
برای خلق شخصیتهای شرور داستانی باید نکات زیر را در نظر بگیریم:
- برای رسیدن به هدف خاصی شرارت بهخرج میدهد.
- معمولاً نتیجۀ کار و بلایی که بر سر دیگران نازل میکند برایش مهم نیست.
- حتی اگر شرور یک هیولا باشد، باز برای اینکه به دل مخاطب بنشیند و همذاتپنداری او را جلب کند به یک مشت ویژگی انسانی نیاز دارد.
- شرارت شخصیت شرور با دیگر ویژگیهای شخصیتیاش یا چیزهایی که از افکار و امیال و انگیزههایش کشف میکنیم همخوانی دارد و معقول بهنظر میرسد.
- حتی اگر آنتاگونیستِ داستان شماست، اجازه بدهید با داستان زندگیاش بیشتر آشنا بشویم بلکه دلیل اینهمه ساز ناکوک زدن را بفهمیم.
شخصیتهای شرور داستانی هم میتوانند قهرمان باشند
هانیبال لکتر شاید در سکوت برهها شخصیت اصلی نباشد، اما در داستان اژدهای سرخ شخصیت اصلی و قهرمان داستان است. درست مانند دکستر در کتاب تاریک رویاهای دکستر.
این شخصیتها با وجود اینکه آدم بد ماجرا بودند و با بیرحمی و خونسردی دست به کشتار میزدند اما آنقدری وجهۀ انسانی داشتند که ما را مجذوب خودشان کنند.
با این حال آیا شخصیتهای شروری که نقطه مقابل قهرمان هستند، فقط در برخی داستانها بهخصوص از نوع ثریلر بهکار میآیند؟ پاسخ منفی است. در داستانهای جنایی که بر محوریت یک کارآگاه میگذرند، بهویژه در رمانهای سیاه، معمولاً قهرمان اصلی داستان یک ضدقهرمان است. از برخی ویژگیهای والا بیبهره است و بهجای اینکه قومی را نجات دهد، گاه خرابکاری بیشتری به بار میآورد.
شرلوک هلمز و هرکول پوآرو آدمهای شستهرفته و تیزهوشی بودند. اما سم اسپید و فیلیپ مارلو دستهایشان تا آرنج آلوده است! بهجای فکرکردن، عمل میکنند، روحیۀ افسردهای دارند و برای دستگیرکردن مجرم دست به جرم میزنند و بزرگترین انگیزهشان برای انجام این کار کسب معاش است.
این رویه حتی به کارآگاهان پلیس هم کشیده. هری بوش استخدام پلیس میشود اما یک سرباز سابق است که روح و روانش زیر فشار جنگ له شده.
در مقالۀ شخصیتهای رمانهای سیاه در مورد این دست کاراکترها میخوانیم که:
بعضی از آنها زیاد مشروب مینوشند، برخی از داروهای ضدافسردگی استفاده میکنند. همه با رؤسای خود، همسرانشان، همسران سابقشان، فرزندان و والدینشان مشکل دارند. به سلامتی خود اهمیت نمیدهند. هنگامی که وارد آپارتمان پیرپسری خود میشوند، به موسیقی جاز، راک یا اپرا گوش میدهند. آنها خسته، سرخورده، بیاعتماد، هراسان و دچار بیخوابیاند.
اریک نوو میگوید: «این مأموران پلیس دربوداغان معرف دورهای هستند که نظم بینظمی است.»
در ادامه هم از این میگوید که: «ضدقهرمانان معاصر زخمهای جامعهای گیج و سرگردان را با خود حمل میکنند.»
انواع شخصیت شرور براساس شدت و کیفیت عمل
در ادامه با 5 دسته از شخصیتهای شرور آشنا میشوید. این تقسیمبندی را از کتاب شخصیتپردازی پویا قرض گرفتهام:
شخصیت شروری که قصدش شرارت نبوده
این نوع از شخصیت شرور قصد نداشته تا این میزان پیش برود و دست به چنان کاری بزند. اما موقعیت و عوامل مختلف و حتی خودِ قربانی او را به این وضع کشانده. ارسطو برای توصیف چنین شخصیتهایی به «نقطه ضعف مرگبار» اشاره میکند؛ این شخصیت یک نقطه ضعف قوی مانند خشم، حسد، شهوت و… دارد که در طول داستان به ویژگیهای مثبت او میچربد و آخرالامر او را وادار به اتخاذ یک تصمیم شرورانه میکند.
نکتۀ مهم این است که این شرور:
- قصد قبلی چندانی نداشته.
- از غلبۀ هیجانات و نفس اماره حسابی پشیمان است.
- احساس عذابوجدان رهایش نمیکند.
شما باید نشان بدهید که چگونه اوضاع از خوب به بد رسیده و این نقطه ضعف در طول چه مسیری کار دستِ شخصیت شرور داده. در ضمن یادتان نرود که نشان بدهید او چقدر آدم عادی و خوبی است و حتی چه لحظات خوشی را با قربانی گذرانده (اگر ارتباط نزدیکی با هم داشتند). البته قبل از اینکه تصمیم بگیرد به آن بلا دچارش کند!
شخصیت شرور آگاه
این نوع شخصیت شرور آگاهانه و با تصمیم قبلی دست به خطا و خلاف میبرد. گاهی هم وقت میگذارد و با دقت و وسواس تمام نقشه و طرح توطئهها و جنایتهایش را میچیند.
نکتۀ مهم در به تصویر کشیدن این نوع از شخصیت شرور توجه به ویژگیهای شخصیتی اوست. تصویر کلیشهای این نوع از شرور برای همه آشناست. او بیرحم است و یک ذره هم وجدان ندارد. اما چرا؟ چه چیزی درون سرش میگذرد؟ چه ویژگی خاصی در او وجود دارد؟ آیا با وجود شرور بودنش در یک زمینۀ خاص مهارت ویژهای دارد؟
هانیبال بهنظر آدم متمدنی میآمد. خوب میتوانست دیگران را به حرف بگیرد و اعتمادشان را جلب کند. روانشناس قابلی بود و البته آشپزی درجه یک! تازه طبع موسیقیایی فاخری هم داشت. همۀ این ویژگیها در کنار هم هانیبال را از یک موجود صرفاً شرور کلیشهای خارج میکند و در نظرمان وجهۀ انسانی پیدا میکند.
شخصیت شروری که از پشت خنجر میزند!
این شخصیت شرور از همان اولش شرور نیست. البته در نظر ما. برخلاف دو نوع شرور بالا که جان میدهند برای اینکه راوی داستان باشند یا داستان از زاویۀ دیدشان بازگو شود، این شخصیت شرور هیچ به درد این کارها نمیخورد.
این نوع شخصیت شرور درست مثل راوی غیرقابل اعتماد ما را در شوک و حیرت فرو میبرد. ما از او چیزهایی میشنویم و گاه میبینیم که مطمئنمان میکند این شخصیت آدمِ خوبِ ماجراست. اما بهمرور ورق برمیگردد و متوجه میشویم قصه به تمامی، آنطور که خیال میکردیم نیست.
در استفاده از این نوع شرور باید به 2 نکته دقت کنید:
- اول اینکه اگر از دید همین شخصیت شرور داستان را تعریف کنید، در نهایت خواننده احساس میکند او را دست انداختهاید. آخر چطور میخواهید افکار پلید و شرورانهاش را مخفی کنید؟ پس برای انتخاب راوی و زاویه دید سراغ یک شخصیت دیگر بروید.
- دوم هم اینکه در طول داستان بهمرور سرنخهایی کوچک به خواننده بدهید تا آهستهآهسته متوجه بشود همه چیز آنطور که بهنظر میرسد نیست و یک پای ماجرا میلنگد. اما نباید این سرنخها واضح باشند.
دانلود رایگان کتاب: چگونه قاتل داستانی خلق کنیم؟
شخصیت شروری که یک عوضی تمام عیار است
این نوع از شخصیت، شرور درجه یکی است که دست شخصیت شرور آگاه را از پشت سر بسته. این نوع شرور عوضی، یک تصویر اغراقآمیز است. دست به هرکاری میزند و حتی ممکن است قاعده و قانون خاصی هم برای کارهایش نداشته باشد. سنگدلترین، بیعاطفهترین، بیوجدانترین و عوضیترین آدم است!
نکتۀ مهم در خلق چنین کاراکتری این است که به پیچیدگی روانی و شخصیتی خاصی نیاز ندارد. هرچه برای انواع دیگر شرور لازم بود به ویژگیهای شخصیتی اهمیت بدهید و به آن عمق بدهید اینجا باید آن چیزها را رها کنید و دست به دامن خلاقیت و ابداع بشوید تا خلافها و شرارتهای تازه خلق کنید. هیچ هم مهم نیست که چقدر امکان وقوع آن وجود دارد، فقط باید جذاب باشد! حتماً نمونۀ این نوع از شرورها را در فیلمهای ماجراجویانه و حادثهای دیدهاید.
شخصیت شرور عادی
این شخصیت شرور یک آدم عادی است که از سر انگیزههای مختلف دست به جنایت و شرارت و سنگاندازی در کار دیگران میزند.
نکتۀ مهم در خلق این کاراکتر توجه به انسان بودن و عادی بودن است. باید به انگیزههایش اشاره کنید و داستانی که برای خود ساخته. شرارت او بدون ابتکار، بدون پشیمانی و بدون شورانگیزی است!
شخصیتهای شرور داستانی هم منطق دارند
در نهایت اینکه مهم نیست چهنوع شروری را انتخاب میکنید یا داستانتان در چه ژانر یا زیرژانری نوشته میشود. مهم این است که یادتان بماند شاید کارهای شرور داستانتان پیش پا افتاده و یا ساده به نظر برسد اما نباید بیاهمیت باشد. اقدامات شرور باید آنقدری قدرت داشته باشد که بتواند در مسیر داستان تنش و درگیری تازه خلق کند و با عناصر و حوادث دیگر داستان همخوانی داشته باشد.
شخصیت شرور شما ممکن است دست به اعمال شرورانهای بزند اما او هم زندگی خودش را دارد و این وظیفۀ شماست که به منِ خواننده نشان بدهید چه چیزی او را به این جا کشانده؛ و اینگونه است که او جایش را در دلِ منِ مخاطب باز میکند. فرقی هم نمیکند که او شخصیت اصلی و قهرمان داستان است یا یک شخصیت فرعی یا یک آنتاگونیست.
حالا شما بگویید که کدام شخصیت شرور داستانی، شخصیت محبوبتان بوده است؟ چرا؟
منابع:
کتاب شخصیت پردازی پویا / فصل سیزدهم/ نانسی کرِس / ترجمۀ حسن هاشمی میناباد / نشر سورۀ مهر
فیلمنامهنویسی ژانر / فصل اول / استفان و.دانکن / ترجمۀ وحیداله موسوی / نشر ساقی
ادبیات سیاه / مقالۀ شخصیتهای رمانهای سیاه نوشتۀ کریستین فرنیو و میشل آبسکت / تالیف یاسمن مَنو / نشر جهان کتاب
سایت فصل یک / مقالۀ نکات کلیدی در خلق شخصیت شرور داستان
سایت فرادرس / مقالۀ داستاننویسی به سبک پیکسار – بخش هفتم: شخصیتهای شرور
سایت انشارات مجید / نکاتی برای خلق کاراکترهای شرور و خبیث
نویسنده: زهرا بیت سیاح
12 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
چه مقاله دلچسبی بود. با خوندن تیپ سوم شخصیتی «شروری که از پشت خنجر میزند» به یاد کتاب خانه وارونه افتادم، هرچند که این کتاب میتونه شامل هر ۵ تیپ شرور باشه. موفق باشید زهرای عزیز😁😍
سلام بر پرنیای عزیز.
خانۀ وارونه رو نخوندم ولی کنجکاو شدم بخونمش.
ممنون از وقتی که گذاشتی. :))
یعنی چی که عکس هنیبالم رو گذاشتی کاور پست زن؟ هنیبال کجاش شروره آخه؟؟؟🥺 بچه فقط یکم وحشیه فقط و فقط یکم🥺🤌🏻
عیش😒😂
عه من فکر کردم نویسندهی مقاله محدثه است که اینو گفتم😂😭 ببخشید زهرا جان😂💙
این باشد پاداش تو… (ایموجی خنده)
خدا ببخشه! :)))
شما؟ نمیشناسمت… دور شوووووو (ایموجی خنده)
*نگاه شیطانی و نقشههای ترسناک*
باشد مادام کتی، باشد.
راضیام…
همانا آنهایی که وی را با نام «کاترین» خطاب میکنند؛ در قلبم جای دارند :)))
آش نخورده و دهان سوخته!
فقط این بچه، یکم زیادی یکم رو از حد نگذرونده؟! هرچند که هیچی از جذابیت و دوستداشتنی بودنش کم نمیکنه. :)))
سلام و عرض خسته نباشید به تیم آکادمی ژانرنویسی. مقاله بسیار خوبی بود خیلی استفاده کردم. فقط یه نکته رو بگم. البته من در هیچ زمینهای تخصص ندارم فقط میخوام چیزی که خوندم رو به اشتراک بزارم. نوع 《شخصیت شروری که از پشت خنجر میزند》که گفتید اصلا برای راوی داستان بودن مناسب نیست و افکارش داستان رو لو میده، اما آگاتا کریستی در 《قتل راجر آکروید》 دقیقا همین کار رو انجام داده و من که تا آخر داستان متوجه نشدم و آخر سر هم شوک خیلی جذابی بود. البته آگاتا کریستی یکی از بهترین نویسندههای تاریخه مخصوصا در ژانر جنایی اما خب کلا خواستم بگم این هم ممکنه و اگر با ظرافت این کار رو انجام بدیم خیلی هم جذاب میشه☺
در کل خیلی خوب بود و ممنونم ازتون بابت مطالب کاربردی که میگذارید.
در ضمن شرور مورد علاقه من هم بلاتریکس لسترنج در رمان هری پاتره بخاطر جذابیت فوقالعادش و مهارت و قدرتش در جادوی سیاه💀☺ در کل من شرورهایی که از نوع عوضی تمام عیارن خیلی دوست دارم😅
سلام بر شما. بلی صحیح میفرمایید و مسئله دقیقا همین جاست! استفاده از این نوع شرور برای راوی داستان خیلی ریسک بالایی داره. چون مخاطب با راوی همراهه و انتظار داره از هر چیزی که توی سر راوی میگذره آگاه باشه و برای پنهون کردن سرنخها و برخی از حقایق یکم کار چالشی میشه. هرچند که بلی! اگر با دکاوت و خلاقیت به کار گرفته بشه میتونه حسابی مخاطب رو غافلگیر بکنه.
الان که دارم فکر میکنم میبینم که اگر داستان در قالب بخشی از خاطرات، یادداشتها یا نامهها باشه هم خیلی خوب میتونیم از این نوع شرور برای راویاستفاده کنیم. که اون تصویری که از خودش میده با اون چیزی که در حقیقت هست متفاوته.
ممنون از اینکه این نکته رو یادآوری کردی و به اشتراک گذاشتی. :))
آه! بلاتریکس گرامی!
عوضیهای تمام عیار هم عالمی دارن! :))