معرفی کتاب نغمه آشیل اثر مرلین میلر

کتاب نغمه‌ آشیل؛ مرثیه برای عشقی که نخواهد مرد

بخشی از کتاب نغمه‌ آشیل:

«- یک قهرمان رو نام ببر که شاد زندگی کرده. نمی‌تونی! اون‌ها هیچ‌وقت اجازه نمی‌دن قهرمان باشی و شاد. اما من اولین نفر خواهم بود.

-قسم بخور.

– چرا من؟

– چون تو دلیلشی!»

 

کتاب «نغمه‌ آشیل» نوشته‌ی مدلین میلر است که پیش از این به‌خاطر کتاب پرطرفدار سیرسه در ایران شناخته شده بود. کتابی که دوباره نام این نویسنده‌ی علاقه‌مند به قصه‌های اساطیری را روی زبان‌ها انداخته. این کتاب که اخیرا توسط نشر آذرباد و با ترجمه‌ی نوید عاشوری در 375 صفحه به چاپ رسیده، روایتی از ماجرای کهنه‌ی قهرمان رویین‌تن جنگ تروا، آشیل است.

این روزها داستان‌های ریتلینگ (retelling) طرفداران زیادی پیدا کرده‌اند. ریتلینگ‌ها که به نوعی می‌توانند فن‌فیکشن هم به‌حساب آیند، در انواع مختلفی نوشته می‌شوند. در بعضی از این کتاب‌ها فقط می‌توان شخصیت‌های داستان اصلی را دید که ماجرای تازه‌ای را پیش روی خود دارند و در بعضی دیگر کل داستان را به‌صورت صحیح و سالم خواهیم داشت با این تفاوت که از زاویه‌ی دید یک شخصیت دیگر نوشته شده‌اند.

کتاب نغمه‌ آشیل جزو دسته‌ی دوم است. در این کتاب ما روایت عشق و جنگ را از زبان دوست و همراه آشیل، پاتروکلوس می‌خوانیم و بیشتر از جنبه‌ی حماسی و قهرمانی با جنبه‌های احساسی و عاشقانه‌ی زندگی این دو نفر مواجه خواهیم بود.

 

داستان کتاب نغمه‌ آشیل

وقتی پاتروکلوس، پسر شاه منوتیوس به جرم قتل از سرزمین پدری خود تبعید شده و عنوان شاهزاده را از دست می‌دهد، راهی جز مهاجرت به فتیا پیش روی خود نمی‌بیند؛ سرزمین شاه پلئوس و فرزندش، شاهزاده آشیل.

همه می‌دانند که پاتروکلوس، فقط یک شاهزاده‌ی تبعیدی‌ست و البته یک قاتل. هیچکس به او اهمیتی نمی‌دهد. او فقط به‌خاطر حجم طلایی که پدرش به فتیا هدیه داده، پذیرفته شده. احتمالا حتی یک‌بار هم به چشم شاهزاده آشیل نخواهد آمد.

اما چرا شاهزاده به پاتروکلوس توجه دارد؟

یونان باستان سرزمینی الهی با درک انسانی بی‌نهایت، سرزمین خدایان پیروز و قهرمانان شکست خور‌ده‌شان است.

در تمام افسانه‌های یونانی، دو نوع قهرمان، دو نوع سرباز جنگیده‌اند. دسته‌ی اول کسانی که برای خودشان می‌جنگیدند و دسته‌ی دوم کسانی که برای یکدیگر می‌جنگیدند. به نظر می‌رسد با وجود قهرمانان پر آوازه‌ای مانند هرکول، اودیسه و… در دسته‌ی اول، باز هم دسته‌ی دوم پیروز میدان‌اند، چرا که آن‌ها چیزی را برای خودشان نمی‌خواستند.

آشیل یکی از کسانی‌ست که هیچوقت برای خودش نجنگید و این رمز جاودانگی او شد. نه یک میل انسانی برای نامیرایی و نه یک نبرد نابرابر با انسان‌های عادی برای نشان دادن زور بازو و موهبت الهی‌اش. تنها چیزی که آشیل را جاودانه کرد، پاتروکلوس بود، که همان نام شخصی عشق است.

 

شخصیت‌پردازی در این کتاب

مدلین میلر در کتاب نغمه آشیل با ظرافت تمام از واژگان و ترکیباتی استفاده کرده که قلب خواننده را لمس می‌کنند. تک تک خطوط کتاب با هوشمندی کامل نوشته شده و ماجرا درست همانند ایلیاد روایت شده است با این تفاوت که این‌بار بیشتر از ایلیاد شما را آزار می‌دهد.

فکر می‌کنم یکی از ضعف‌های کتاب شخصیت‌پردازی و غیرقابل‌درک‌بودن تمام اعمال شخصیت‌ها بود. دو شخصیت اصلی داستان، پاتروکلوس و آشیل به گونه‌ای نوشته شده بودند که یک خواننده‌ی ناآشنا به کلیت داستان به هیچ عنوان نمی‌توانست آن‌ها را بشناسد. بقیه‌ی شخصیت‌ها تنها تعدادی نام سنگین و غیر قابل تلفظی بودند که هیچکس نمی‌فهمید چرا در داستان حضور دارند. انگار که میلر تنها برای اشخاصی نوشته بود که پیش از این ایلیاد را خوانده‌اند و حالا فقط دنبال یک قصه‌ی عاشقانه‌اند تا احساسات خودشان را بروز دهند.

از طرف دیگر اعمال و به‌خصوص اشتباهات شخصیت‌ها اغراق شده و غیر قابل درک توصیف شده‌اند و هیچ نوع حس همزادپنداری با شخصیت‌ها برای خواننده ایجاد نمی‌کنند. به طوری که بعد از هر کدام باید از خود بپرسی «چرا این کار رو کرد؟» و به هیچ جوابی نمی‌رسی.

صادقانه بگویم، من میلر را به‌عنوان یک نویسنده‌ی خوب قبول ندارم. دو کتاب سیرسه و نغمه‌ی آشیل هیچ ماجرای عمیق و قابل تاملی برای روایت نداشته‌اند. به نظر من میلر بیشتر یک روای‌ست که می‌تواند هر داستانی را به شکل یک روایت زیبا و شاعرانه بیان کند، نه نویسنده‌ای که از اصول نویسندگی پیروی کند.

باید بگویم که نغمه‌ آشیل نسبت به سیرسه ادبیات و روایت بهتری داشت اما بعد از صحبت با چند نفر از کسانی که هر دو را خوانده‌اند، متوجه شدم که بعضی از افراد واگویه‌های ذهنی و تنهایی سیرسه را به عاشقانه‌های آشیل ترجیح می‌دهند.

با وجود این ضعف‌ها باز هم کتاب نغمه‌ آشیل داستانی است که می‌تواند کل روز، شما را در تخت نگه دارد تا همه‌ی آن را بخوانید و با پایان خودش شما را شوکه و مبهوت می‌کند.

 

برایمان بنویسید که همین حالا درحال خواندن چه رمانی و از از چه ژانری هستید؟

 

 

 

نویسنده: ماهوید


معرفی کتاب پیشنهادی: معرفی کتاب اول شخص مفرد اثر هاروکی موراکامی

کتاب اول شخص مفرد

نوشتهٔ بعدی
چطور شخصیت‌های شرور داستانی خلق کنیم؟
نوشتهٔ قبلی
روح‌زدگی | داستان کوتاه ژانر وحشت

2 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • شوکا
    1402-04-10 15:46

    قلم روان و مختصر و مفید.ممنون از زحمتتون💗🌙

    پاسخ
  • پرناز بهزاد
    1402-04-18 12:10

    به‌به😁❤️ خسته نباشی عالی بود ماهوید جونم😍🌿

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

نوشته‌های مرتبط
رایگان‌ها
فهرست